
زندگی نامه ی بروسلی(۱)

بروس لی[ب] (زاده با نام لی جن فان؛[پ] ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ – ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳) یک رزمیکار، بازیگر، فیلمساز و فیلسوف هنگکنگی-آمریکایی بود. او بنیانگذار جیت کان دو، فلسفهای در هنرهای رزمی تلفیقی، بود که از تجربیات لی در مبارزات بدون سلاح و دفاع شخصی، و همچنین از فلسفههای متنوع–مکتب التقاطی، ذن بودایی و تائوئیستی–شکل گرفت و به عنوان مکتبی نوین در تفکر هنرهای رزمی مطرح شد.[۳][۴] با حرفهای که شامل سینمای هنگ کنگ و ایالات متحده میشد،[۵][۶][۷] لی به عنوان نخستین ستاره چینی در سطح جهانی و یکی از تأثیرگذارترین رزمیکاران در تاریخ سینما شناخته میشود.[۸] او که با ایفای نقش در پنج فیلم بلند رزمی شهرت یافت، به محبوبیت فیلمهای رزمی در دهه ۱۹۷۰ و ترویج سینمای اکشن هنگ کنگ کمک شایانی کرد.[۹][۱۰]
زندگی حرفهای لی با مرگ ناگهانی او در ۳۲ سالگی بر اثر ادم مغزی کوتاه شد.[۱۷] با این حال، فیلمهای او همچنان محبوب ماندند، هواداران سرسختی پیدا کردند[۱۸] و بهطور گسترده مورد تقلید و بهرهبرداری قرار گرفتند. او به یک چهره نمادین در سراسر جهان تبدیل شد، بهویژه در میان چینیها، به دلیل نمایش فرهنگ کانتونی در فیلمهایش،[۱۹] و در میان آسیایی-آمریکاییها، به خاطر شکستن کلیشههای آسیایی در ایالات متحده.[۲۰] پس از مرگش، لی همچنان تأثیر عمیقی بر ورزشهای رزمی مدرن، از جمله جودو، کاراته، هنرهای رزمی ترکیبی و بوکس، داشته است. همچنین، نفوذ او در فرهنگ عامه مدرن، از جمله سینما، تلویزیون، کمیکها، پویانمایی و بازیهای ویدئویی، ادامه دارد. مجله تایم او را یکی از ۱۰۰ شخصیت برجسته قرن بیستم معرفی کرده است.
نام اصلی بروس لی، لی جن-فان بود. پدرش، لی هوئی-چوئن، یک خواننده اپرای کانتونی ساکن هنگ کنگ بود. مادرش، گریس هو، در شانگهای متولد شد و از تبار اوراسیایی بود.[۲۱] در دسامبر ۱۹۳۹، والدین او برای یک تور بینالمللی اپرا به کالیفرنیا سفر کردند و در محله چینیهای سان فرانسیسکو اقامت داشتند.[۲۲] او در ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ در آنجا متولد شد و به دلیل قوانین اصل خاک ایالات متحده، توانست شهروندی آمریکایی دریافت کند.[۲۳] در آوریل ۱۹۴۱، زمانی که لی تنها چهار ماه داشت، خانوادهاش به هنگ کنگ بازگشتند.[۲۴] مدتی بعد، خانواده لی با سختیهای غیرمنتظرهای روبهرو شد؛ زیرا ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم، در دسامبر ۱۹۴۱ به هنگ کنگ حمله کرد و این شهر را به مدت چهار سال تحت اشغال خود درآورد.[۲۵]
پدربزرگ مادری لی کانتونی بود، مادربزرگ مادریاش انگلیسی بود[۲۶] و عموی مادری او، رابرت هوتونگ، یک تاجر هنگ کنگی با اصالت هلندی-یهودی و کانتونی بود.[۲۷]پدربزرگ مادری لی کانتونی بود، مادربزرگ مادریاش انگلیسی بود[۲۶] و عموی مادری او، رابرت هوتونگ، یک تاجر هنگ کنگی با اصالت هلندی-یهودی و کانتونی بود.[۲۷]
فعالیت و تحصیل
۱۹۴۰–۱۹۵۸: نقشهای اولیه، تحصیل در مدرسه و آغاز هنرهای رزمی
پدر لی، لی هوی چوان، یک ستاره اپرای کانتونی بود. به همین دلیل، لی از سنین بسیار پایین با دنیای سینما آشنا شد و در چندین فیلم به عنوان بازیگر کودک ظاهر شد. اولین نقش او در فیلم دختر دروازه طلایی بود، جایی که بهعنوان یک نوزاد، او را روی صحنه بردند.[۲۸] او نام هنری چینی خود را 李小龍 (به معنای «لی، اژدهای کوچک») انتخاب کرد، زیرا بر اساس گاهشماری جانوری، هم در سال و هم در ساعت اژدها زاده شده بود.[۲۹]
در سال ۱۹۵۰، در ۹ سالگی، لی در فیلم بچه که بر اساس شخصیت کمیک «کید چونگ» ساخته شده بود، در کنار پدرش نقشآفرینی کرد. این نخستین نقش اصلی او بود.[۳۰] تا سن ۱۸ سالگی، او در ۲۰ فیلم بازی کرده بود.[۳۱] لی پس از تحصیل در مدرسه تاک سان (德信學校؛ واقع در چند بلوک دورتر از خانهاش در شماره ۲۱۸ جاده ناتان، کاولون)، در ۱۲ سالگی وارد بخش ابتدایی کالج کاتولیک لا سال شد.[۳۲]
بماند. چند ماه بعد، او در همان سال به سیاتل نقل مکان کرد تا تحصیلات دبیرستانی خود را ادامه دهد. در این مدت، او بهعنوان پیشخدمت در رستوران روبی چاو کار میکرد. همسر چاو از همکاران و دوستان پدر لی بود. برادر بزرگترش، پیتر لی (李忠琛)، نیز برای مدتی کوتاه به سیاتل آمد، اما بعداً به مینهسوتا رفت تا در دانشگاه تحصیل کند.[۵۳]
در همان سال، لی شروع به آموزش هنرهای رزمی کرد. او سبک خود را جن فان گونگفو (به معنای تحتالفظی «کونگفوی بروس لی») نامید که رویکرد شخصیاش به وینگچون بود.[۵۴] اولین شاگردان او دوستانی بودند که در سیاتل ملاقات کرده بود، از جمله جسی گلاور، که در جودو مهارت داشت و بعدها برخی از تکنیکهای اولیه لی را آموزش داد. تاکی کیمورا اولین دستیار رسمی لی شد و پس از مرگ او، به تدریس هنر و فلسفهاش ادامه داد.[۵۵] لی نخستین مدرسه هنرهای رزمی خود را با نام مؤسسه جن فان گونگفو در سیاتل افتتاح کرد.
او تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسه فنی ادیسون در منطقه کپیتول هیل در سیاتل به پایان رساند و دیپلم گرفت.[۵۶]
در مارس ۱۹۶۱، لی در دانشگاه واشینگتن ثبتنام کرد و در رشتههای هنرهای نمایشی، فلسفه، روانشناسی و چندین موضوع دیگر تحصیل کرد.[۵۷][۵۸] برخلاف ادعای خودش و بسیاری از دیگران، طبق مقالهای که در سال ۱۹۹۹ در نشریه فارغالتحصیلان دانشگاه منتشر شد، رشته رسمی او نه فلسفه، بلکه درام بود.[۵۹]
اوایل سال ۱۹۶۴، لی دانشگاه را رها کرد و به اوکلند نقل مکان کرد تا با جیمز ییم لی زندگی کند. جیمز لی، که بیست سال از لی بزرگتر بود، یکی از رزمیکاران معروف چینی در آن منطقه محسوب میشد. آنها با همکاری یکدیگر، دومین استودیوی جن فان گونگفو را در اوکلند تأسیس کردند. جیمز لی همچنین لی را با اد پارکر، رزمیکار آمریکایی، آشنا کرد. به دعوت پارکر، لی در مسابقات بینالمللی کاراته لانگ بیچ ۱۹۶۴ شرکت کرد و حرکاتی از جمله شنا رفتن روی دو انگشت (با استفاده از شست و انگشت اشاره یک دست) را اجرا کرد، در حالی که پاهایش تقریباً به اندازه عرض شانه باز بودند.[۶۰]
در همان رویداد لانگ بیچ، لی همچنین ضربه معروف «مشت یک اینچی» را اجرا کرد.[۶۱] او در حالی که پای راستش را جلو گذاشته و زانوهایش کمی خم بود، مقابل یک داوطلب ایستاد. دست راستش اندکی کشیده شده بود و مشت او تقریباً یک اینچ (۲٫۵ سانتیمتر) از سینه حریف فاصله داشت. بدون عقب کشیدن بازویش، او مشت را با قدرت به سینه باب بیکر وارد کرد، در حالی که تقریباً همان وضعیت بدن خود را حفظ میکرد. این ضربه باعث شد بیکر به عقب پرتاب شود و روی صندلیای که برای جلوگیری از آسیب پشت سرش قرار داده شده بود، بیفتد، اما شدت ضربه باعث شد او به زمین سقوط کند. بیکر بعدها گفت: «به بروس گفتم که دیگر این نوع نمایشها را اجرا نکند. وقتی آخرین بار به من مشت زد، درد قفسه سینهام آنقدر شدید بود که مجبور شدم چند روز از کار مرخصی بگیرم».[۶۲] در همین مسابقات لانگ بیچ، لی برای اولین بار با استاد تکواندو، جونگو ری آشنا شد. آنها دوستی نزدیکی برقرار کردند–که برای هر دو از نظر رزمی مفید بود. ری، لی را با جزئیات ضربه ساید کیک آموزش داد، و در مقابل، لی به او مشت بدون علامت را آموخت.[۶۳]
سال ۱۹۶۴، در محله چینیهای اوکلند، لی درگیر یک مبارزه خصوصی بحثبرانگیز با وانگ جک-من شد. او شاگرد مستقیم ما کین فونگ بود و به دلیل تسلطش بر شینگییچوان، شائولین شمالی و تای چی شهرت داشت. به گفته لی، جامعه چینیها به او اولتیماتوم داده بود که آموزش هنرهای رزمی به غیرچینیها را متوقف کند. اما وقتی او از پذیرش این خواسته سر باز زد، وانگ او را به مبارزه طلبید. طبق توافق، اگر لی شکست میخورد، باید مدرسهاش را تعطیل میکرد، اما در صورت پیروزی، میتوانست به آموزش سفیدپوستان و سایر افراد ادامه دهد.[۶۴] وانگ این روایت را رد کرد و گفت که این مبارزه به این دلیل رخ داد که لی در یکی از نمایشهایش در یک سالن تئاتر در محله چینیها ادعا کرده بود که میتواند هر کسی را در سان فرانسیسکو شکست دهد. وانگ همچنین تأکید کرد که هیچ تعصبی نسبت به سفیدپوستان یا افراد غیرچینی نداشته است.[۶۵] لی در این باره اظهار داشت: «آن برگه پر از اسامی سیفوهای محله چینیها بود، اما آنها من را نمیترسانند».[۶۶] از جمله افرادی که شاهد این مبارزه بودند میتوان به کدول، جیمز لی (همکار بروس لی، بدون نسبت خانوادگی) و ویلیام چن، یک معلم تایچی، اشاره کرد.
وانگ و ویلیام چن اظهار داشتند که این مبارزه بهطور غیرمعمولی طولانی شد و بین ۲۰–۲۵ دقیقه ادامه داشت.[۶۷][۶۸] وانگ ادعا کرد که ابتدا انتظار یک مبارزه جدی اما محترمانه را داشت، اما لی بهشدت و با قصد کشتن به او حمله کرد. به گفته وانگ، هنگامی که او برای شروع مبارزه دست خود را بهصورت سنتی دراز کرد، لی ظاهراً این حرکت را پذیرفت، اما ناگهان دست خود را مانند یک نیزه به سمت چشمان وانگ نشانه گرفت. وانگ ادعا کرد که به دلیل قوانین موجود، از وارد کردن ضربات مرگبار به لی خودداری کرد، زیرا ممکن بود برایش مجازات زندان به دنبال داشته باشد. بااینحال، او برای دفاع از خود از محافظهای غیرقانونی که زیر آستینهایش پنهان کرده بود، استفاده کرد. بر اساس کتاب سختترین مبارزه بروس لی نوشته مایکل دورگان (۱۹۸۰)، این مبارزه نه با ضربهای قاطع، بلکه به دلیل خستگی شدید لی پایان یافت.[۶۹]
بااینحال، بروس لی، لیندا لی کدول و جیمز ییم لی روایت متفاوتی دارند. آنها ادعا کردند که این مبارزه تنها سه دقیقه طول کشید و لی بهطور قاطع پیروز شد. طبق گفته کدول، «مبارزه آغاز شد، یک نبرد بدون هیچ محدودیتی بود و تنها سه دقیقه طول کشید. بروس حریفش را به زمین انداخت و گفت: 'تسلیم میشوی؟' و طرف مقابل پاسخ داد که تسلیم است».[۷۰] چند هفته پس از این مبارزه، لی در مصاحبهای ادعا کرد که یک حریف بینام را شکست داده است، که به گفته وانگ، این اشاره آشکاری به او بوده است.[۷۱][۷۲]
در پاسخ، وانگ روایت خود از مبارزه را در اقیانوس آرام هفتگی، یک روزنامه چینیزبان در سان فرانسیسکو، منتشر کرد و در آن از لی دعوت کرد که اگر از این روایت راضی نیست، در یک مسابقه عمومی دوباره با او مبارزه کند. بااینحال، لی که به داشتن واکنشهای شدید نسبت به هرگونه تحریک معروف بود، به این دعوت پاسخی نداد.[۷۳] پس از این، هیچیک از طرفین بیانیه عمومی دیگری منتشر نکردند، هرچند لی همچنان به آموزش هنرهای رزمی به سفیدپوستان ادامه داد. او در آن زمان از فکر کردن به حرفه سینمایی دست کشیده و تمرکز خود را بر هنرهای رزمی گذاشته بود. بااینحال، یک نمایشگاه هنرهای رزمی در لانگ بیچ در سال ۱۹۶۴ منجر به دعوت او توسط ویلیام دوزیر، تهیهکننده تلویزیونی، برای شرکت در تست بازیگری برای نقش لی چان در مجموعه آزمایشی «پسر شماره یک» شد. این مجموعه در نهایت ساخته نشد، اما دوزیر استعداد لی را تشخیص داد و به او علاقهمند شد.